خوانسار سربلند

پایگاه هواداران دکتر قالیباف در خوانسار

خوانسار سربلند

پایگاه هواداران دکتر قالیباف در خوانسار

------------------------- --------------------------
خوانسار سربلند
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

امروز ملت ما نقطه عطف بزرگی در پیش رو دارد و خودش را برای یک حماسه سیاسی بزرگ آماده می‌کند. اینگونه پیش‌‌بینی شده عزیزان، که ما چند دقیقه‌ای را مزاحم شما باشیم و با شما سخن بگوییم و حرف بزنیم. البته همیشه حرف زدن برای من کار سختی بوده است. چون زندگی من اینگونه بود و اینگونه تربیت شدم که بیشتر عمل کنم تا حرف بزنم. هرچند بعضی اوقات ممکن است برای بعضی افراد حرف زدن راحت باشد ولی برای بعضی‌ها کار کردن[راحت‌تر است]. لذا اجازه می‌خواهم حال که قصد دارم چند لحظه در خدمت شما ملت عزیز باشم همین ابتدا از شما خواهش کنم با هر امکانی که در اختیار دارید تصویر و یا صدای من را ضبط کنید. دوست دارم حرف‌هایی که امروز با شما می‌زنم به عنوان یک میثاق نامه، به عنوان یک امانت نزد شما بماند، زیرا بعد از این با شما کار دارم و بدون شک شما هم با من کار دارید. بعدها خواهید گفت که این سخن توست و این بیان توست و طبیعتا این حق شماست که در آینده از من مطالبه کنید. البته من در طول خدمتم و مسئولیت‌های متفاوتم با مردم عزیزم حرف زده‌ام ولی نوع حرف من شاید متفاوت بوده شاید بعضی از جوان‌ها، آن روز یادشان نباشد ولی خیلی از شما ملت عزیزم حتما یادتان هست که یک روزی من توفیق داشتم رئیس پلیس کشور شدم، آن روزی که این مسئولیت به دوش من گذاشته شد وضعیت پلیس وضعیت خوبی نبود، هم سازمان پلیس با آن مشکلات و معضلاتی که داشت دچار مشکل شده بود و هم مردم ما نگاهی را که باید داشته باشند، نداشتند و فاصله‌ها زیاد بود. در آن روزهای سخت بنده توفیق خدمت پیدا کردم.

خاطرم هست اولین روزهایی که خواستم حرف بزنم، احساس کردم شاید کسی حرف من را نشود، اول طبق عادتم، سراغ بزرگان و نخبگانی رفتم که تاثیرگذارند و سرمایه اجتماعی این کشور هستند. وقتی آنها را دعوت کردم در عین اینکه ابراز محبت کردند، ولی احساس کردم دوست ندارند که در محیط پلیس با من ملاقات داشته باشند. من به سمت آنها رفتم، به دفاتر آنها، بازهم احساس کردم که حتی در دفاترشان و در محیط خودشان هم شاید دوست ندارند با من صحبت کنند. صادقانه می‌گویم؛ رفتیم در یک محیطی که نه متعلق به محیط کار آنها بود و نه متعلق به من، با هم نشستیم. صحبت کردیم و حرف زدیم. و حرف زدن را از آنجا شروع کردم. نظراتشان را گرفتم و بعد کم‌کم با مردم سخن گفتم. شاید اگر امروز نگاه بکنید پلیس 110 نوع سخن گفتن من با مردم بوده است ، از جنس کار، از جنس عمل، پلیسی که شاید وقتی که وارد کلانتری‌هاش می‌شدید حتما از شما می‌خواستند پول بنزین‌تان را بدهید، پول ناهار و پول کاغذتان را بدهید، مشکلاتی داشت من نمی‌خواهم اشاره کنم. شرایط خوبی نبود ولی کمتر از دو سال اینگونه شد که با یک تلفن همه را در خدمت می‌گرفتند. حتی به این شکل که یک زن، یک سالخورده، یک روستایی، یک شهری، یک نخبه و یک کارگر [به پلیس] دسترسی واحد پیدا می‌کرد. این روش من است. این عادت من است.البته در این باور هستم که امروز رئیس جمهور، رئیس دولت، نیازمند این نیست که فقط شعار بدهد و حرف بزند. لازم نیست یک نظریه‌پرداز باشد و به مسایل نظری بپردازد.امروز بدون شک توقع شما مردم از یک مدیر، از یک رئیس قوه مجریه، از یک رئیس دولت این است که با کارش، با اقدامش، با خدمتش با شما مردم عزیز سخن بگوید. این هم خواسته به حقی است. البته من اینجا وظیفه دارم به عنوان یک شهروند، به عنوان یک ایرانی از تمام روسای جمهوری که تلاش کردند و زحمت کشیدند، تقدیر و تشکر کنم. این حق آنهاست و حتما مردم قدردان زحمات آنها هستند. ولی واقعیت این است که هرچندمقدار، کار انجام شده است، ولی بضاعت کسانی که در دولت بودند [به اندازه‌ای بود] که نتوانستند منزلت و کفایت این ملت بزرگ را داشته باشند.

زندگی من همیشه با کار گره خورده نه با مسئولیت‌های رسمی امروز. خاطرم هست آن زمانی که در روستا به مدرسه می‌رفتم ، اولین بار در کلاس سوم دبستان در بین زنگ تفریح‌ها در 5-6 دقیقه وقت زنگ تفریح، کارم این بود که بتوانم با شیرینی‌های محلی که به بقیه دانش‌آموزان می‌فروشم، زندگی خودم را تامین کنم، درآمدی ایجاد کنم و کار کنم که بتوانم درس بخوانم.انقلاب پیروز شد، جنگ اتفاق افتاد، احساس کردم باید در آنجا حضور پیدا کنم. خب توفیقی بود پیدا کردم. در محیط کار و تلاش، در میدان دفاع مقدس. خیلی چیزهای دیگری یاد گرفتیم. در آنجا یاد گرفتیم کار کنیم، برادری را یاد گرفتیم ، محبت را یاد گرفتیم ، ایثار و گذشت را یاد گرفتیم. انصافا به فرموده امام (ره) جنگ یک نعمت بود، جنگ یک دانشگاه بود. آنجا همه باورها را با گوشت و خونمان لمس کردیم، فهمیدیم نصرت الهی یعنی چه، با همه وجودمان لمس کردیم امید یعنی چه، همکاری یعنی چه، محبت یعنی چه، گذشت یعنی چه، مدیریت بحران یعنی چه، مدیریت جهادی یعنی چه، صبوری، همدلی، همبستگی و وحدت را آنجا تمرین کردیم و یاد گرفتیم و جزو هویت ما، زندگی ما و تربیت ما شد، این فرهنگ را شما مردم تولید کردید و شما آن را عرضه کردید همه جوان‌های دهه اول انقلاب، همه اقشار. شهید برونسی عزیز که یک بنا بود، او این را به ما درس داد. شهید همت که یک معلم بود، شهید داود کریمی که یک صنعتگر بود، شهید علم الهدی که یک دانشجو بود، شهید فهمیده که یک دانش‌آموز بود، شهید خرازی که تازه خدمتش تمام شده بود، سرباز منقضی سال 56 بود برای احتیاط به منطقه فراخوانده شده بود و در جبهه حضور پیدا کرد. شهید باکری که خود یک شهردار بود همه آنها این فرهنگ را تولید کردند و این افتخار بزرگ را آفریدند. خب نتیجه‌اش را دیدیم که سنت‌های الهی چگونه پایدار بود و چگونه چنین موفقیتی پیدا شد. بعد از جنگ هم کار و تلاش و فعالیت ادامه داشت. ولی شاید یک مقدار در بعضی جاها تغییراتی ایجاد شد. اتفاقاتی در کشور رخ‌داد این بود که یک بخش بیشتر به حرف و شعار و لفاظی گذشت یک بخش هم از این فرهنگ جهادی و اصیلی که سابقه خون و تلاش و زحمات این ملت بود، فاصله گرفت.البته آن روزها باز بچه‌های این عرصه تلاششان این بود بتوانند فرهنگشان را حفظ کنند. من خاطرم هست که مقام معظم رهبری بنده را به عنوان فرمانده نیروی هوایی معرفی کرد و من توفیق خدمت پیدا کردم. وقتی رفتم آنجا احساسم این بود که یک مدیر جهادی یک بچه رزمنده یک کسی که دغدغه‌های اسلامی دارد، مدیریت عالی و مدیریت کلانش خوب به کنار، ولی من در سن 35سالگی احساس کردم اگر هوا و فضا را نشناسم، اگر هوانوردی را نشناسم. چطور می‌خواهم به خودم اجازه بدهم، در کنار همکارانی که همه به من محبت داشتند [بمانم]، چگونه می‌توانم با آنها کارکنم. با سختی تلاش کردم و زحمت کشیدم که تخصص را بیاموزم و آن روز ایستادم که با پرواز آشنا شوم چرا که احساس می‌کردم این نیاز ماست. وقتی که به شهرداری تهران آمدم با همین نگاه آمدم، برق امید را در چشم همه کارگرهای شهرداری دیدم، در همه مهندسان شهرداری دیدم، در افراد زحمتکش این مجموعه دیدم، مثل همان رزمندگان دوران دفاع مقدس کار را شروع کردیم و شما امروز شاهد هستید و می‌بینید. همین چند روز قبل شما دیدید که پروژه بزرگ امام علی (ع) افتتاح شد، پروژه‌ای که بیش از 40-35 سال به زمین مانده بود و همه می‌گفتند اجرای آن امکان‌پذیر نیست یا حداقل نزدیک به یک دهه زمان می‌برد. ولی با همان نگاه، با همان روحیه با همان فرهنگ کار در 22ماه ساخته شد و قریب به سی کیلومتر، 14 لاین، 57 پل و 12 هزار خانه و معارضان تأسیساتی بی‌شمار.

امروز اگر شهر را تمیز می‌بینیم و مایه افتخار است به خاطر این مدیریتی است که [برآمده] از همان فرهنگ[جهادی] است. یعنی آن کارگر عزیز، آن رفتگر عزیز با دلش، ارتباطش را با آن [فرهنگ برقرار می‌کند] و با ما با او سخن می‌گوییم منتهی به سبک خودمان، با همان فرهنگ جهادی. او هم این زبان را حس می‌کند.

در باورهای اسلامی ما اینگونه فهمیدیم که خداوند متعال برای حرف خوب به کسی پاداش نمی‌دهد. خداوند به عمل خوب و عمل صالح پاداش می‌دهد. این حق مردم ماست که از ما حرف و شعار نخواهند، از مدیرانشان عمل بخواهند. یک روز صبح بعد از نماز صبح بیرون آمدم و برای سرکشی به منطقه 17 جنوب شهر رفتیم. [این منطقه] پرشهیدترین منطقه تهران است.کوچه‌های باریکی دارد و منطقه محرومی است. وقتی کوچه را بازدید می‌کردم، تقریبا هوا روشن شده بود ولی هنوز خورشید طلوع نکرده بود و در آستانه طلوع بود. وارد کوچه بن‌بستی شدیم.دیدم یک مادر سالخورده از خانه آمد بیرون، تا کوچه را دید، در را بست. دید 6-5 نفر در کوچه هستند، یک مقدار احساس نگرانی کرد. به دیوار تکیه زد. ما سلامی کردیم و رد شدیم رفتیم انتهای کوچه و برگشتیم. این مادر متوجه شد که من شهردار هستم. با من صحبت کرد گفت که آقای شهردار، پسرم، من ازت تشکر می‌کنم، کوچه ما را بعد از 25 سال آسفالت کردی و خوب هم هست. ولی آیا آقای شهردار شما می‌توانید یک کار دیگر برای ما بکنید؟ اگر این کار را می‌کردید بهتر بود. من نگران آسفالت کوچه‌ام نیستم من نگران پسرم هستم، که اینجا بیکار است، مدت‌ها در خانه می‌ماند، وقتی هم بیرون می‌آید در محیط‌هایی می‌ماند که نگرانم اعتیاد پیدا کند، این دغدغه من است.

امروز همه ما می‌دانیم، همه جامعه ما می‌داند که ما چه مشکلاتی داریم، مشکلاتی متنوع داریم البته ما این را هم از امام یاد گرفتیم، از فرهنگ اسلامی یاد گرفتیم، در کنار همه این سختی‌ها حتما همیشه امیدی به آینده داشتیم و داریم ولی این را هم می‌فهمیم و با همه وجودمان درک می‌کنیم، هم من و هم شما که ما نیازمند به همدلی و نیازمند به همبستگی ملی برای یک حرکت عظیم هستیم، ولی یک سئوال پیش می‌آید آیا می‌شود همبستگی ملی داشته باشیم و همدلی داشته باشیم در شرایطی که جامعه در تبعیض و فقر است. تا تبعیض و فقر را از بین نبریم امکان ندارد به همبستگی و همدلی برسیم. اختلافات طبقاتی متاسفانه نسبت به قبل بیشتر شده است. در دوران جنگ ما یادمان است به هر حال مردم یک ثباتی در قیمت‌ها داشتند و خود ماها در جاهایی زندگی می‌کردیم خانواده ما، پدران ما، برادران ما، خانواده‌های ما در همان دوره آنها برنج می‌خوردند. درست است ممکن بود هفته‌ای یک بار [برنج بخورند]، ولی کسانی هم بودند که هر شب و هر وعده برنج برنج می‌خوردند ، غذای اصلیشان برنج بود و برنج ایرانی می‌خوردند. مستضعفین هم گوشت می‌خوردند، [اگرچه] گوشت یخی می‌خوردند. ولی امروز اختلاف طبقاتی به گونه‌ای شده که در همین تهران که تازه وضعیت اقتصادی ما وضعیتی خوبی است، افرادی هستند که حتی گرسنه سر به بالین می‌گذارند.

الان هم در شهرداری تهران شب‌هایی داریم که بالغ بر 2500 نفر در شهر هستند که جا ندارند بخوابند، شما حتما اخبار را می‌دیدید که در زمستان‌ها در چند سال قبل از سرما افراد در کنار خیابان فوت می‌کردند. . ما جا پیدا کردیم و آماده کردیم و همه اینها را شب‌ها [به آنجا] می‌بریم. در زمستانی که گذشت ما در بعضی از شب‌ها بالغ بر 3000 نفر را اسکان می‌دادیم. وقتی که اعتیاد را می‌بینیم، وقتی که بیکاری را می‌بینیم، وقتی که طلاق را می‌بینیم وقتی که نبود آرامش روحی و روانی را می‌بینیم وقتی که نبود یک ثبات اقتصادی را می‌بینیم وقتی که شرمندگی یک پدر در مقابل حداقل‌های فرزندش را می‌بینیم.وقتی که می‌بینیم دختران بعد از آنکه برای ازدواج جواب مثبت می‌دهند چند سال[معطل] می‌مانند زیراکه توان یک تهیه جهیزیه را ندارند. در حالی‌که همه آرزوی این دختر است که بتواند به خانه بخت برود. خب بعد چطور ما می‌خواهیم از او توقع یک همدلی و همبستگی را داشته باشیم. مردم ما امید دارند ولی احساس می‌کنم برای حرکت یک آینده روشنی پیش رویشان نیست مسیر یک مقدار کدر شده است، یک مقدار شفاف نیست، مردم می‌بینند وقتی که نفت 20 دلار در کشور فروخته می‌شود، وضعیت اقتصادیشان روشن و مشخص است. ولی وقتی که هر بشکه 120 دلار فروخته می‌شود، به هر بشکه 100 دلار اضافه می‌شود ولی وضع اقتصادیشان نه تنها که بهتر نمی‌شود بلکه بدتر هم می‌شود.اینها احساس نگرانی می‌کنند. مخصوصا قشر تحصیلکرده و نخبگان ، آنها وعده‌ها را می‌بینند، شعارها را می‌بینند، حرف‌ها را می‌بینند و بعد مردم ما عدم تحققش را می‌بینند. خب این چراها را چگونه باید پاسخ بدهیم؟

مردم می‌بینند مرتب مسئولین از هم تعریف می‌کنند به هم تعارف می‌کنند، ولی کارها روی زمین می‌ماند بعد ناگزیرند در نهایت وقتی کار رو زمین مانده است تبانی کنند و لذا شما هیچ وقت نمی‌بینید که یکی بگوید من اشتباه کردم، مقصر را هیچ وقت پیدا نمی‌کنید، عذرخواهی در فرهنگ ما ایرانی‌ها نیست. این حس است که همه درست می‌فهمیم، همه درست تصمیم می‌گیریم و ظاهرا اشتباهی انجام نمی‌دهیم. خب در این شرایط چه باید کرد؟ بنده‌ای که امروز خودم را نامزد کردم و در معرض این کار قرار گرفتم، باید بدانم که شرایط کشور و شرایط ملت ما به گونه‌ای است که دیگر حق آزمون و خطا نداریم، حق تکروی و خودرایی نداریم، باید متکی به خردجمعی حرف بزنم، حق ماجراجویی ندارم، حق قهرمان بازی ندارم، حق ایجاد اختلاف و تنش ندارم، حق ندارم به حاشیه‌ها بروم و مسایل اصلی و مهم کشور را به فراموشی بسپارم، حق ندارم باندبازی و سیاست بازی کنم، حق ندارم پا روی قانون بگذارم، ملت ما تا پایان روز خدمتم نباید این جملات را از من بشنوند. به همین خاطر گفتم صدای من را ضبط کنید بعد از اینکه من رئیس دولت شدم مردم نباید بشنوند که بهشان بگویم اجازه نمی‌دهند من کار کنم، هر روز چوب لای چرخ دولت می‌گذارند و نمی‌گذارند دولت کارش را پیش ببرد. حق ندارم بگم قانون اساسی ظرفیت لازم را برای کار ندارد. حق ندارم قانون اساسی را سلیقه‌ای اجرا کنم، بعضی از بندهایش را که مطالبه دولت از مردم است، پیگیری کنم. ولی آنجا که حقوق ملت است که جزو همین قانون است به حقوق ملت توجه نکنم، اصل‌های مهمی مثل اصل 15 و 19 را به فراموشی بسپاریم.یکی از حقوق ملت در قانون اساسی این است که کسی حق ندارد آبروی محکوم زندانی را ببرد، باید آبرو را حفظ کند، حفظ حرمت محکوم زندانی متن قانون اساسی است ، ولی شما در جامعه نگاه کنید که بداخلاقی و حرمت‌شکنی نه برای محکوم زندانی که برای خیلی از شهروندان، و برای خیلی از افراد و برای خیلی از مسئولین راحت اتفاق می‌افتد. بنده امروز در شهرداری تهران در همین کشور عزیزمان مشغول به کار هستم در شورای اسلامی شهر تهران اعضا شورا وجود دارند، گرایشات متعددی هستند، دوستانی هستند که گرایش اصلاح‌طلبی دارند، دوستانی هستند که اصولگرا هستند و دوستانی هستند که اصولگرایان منتقد دولت هستند، گرایش‌ها متفاوت است. من سئوالم از مردم تهران و مردم ایران این است که بین بنده با آنها در طول 8 سال خدمت، شما دعوایی دیدید، تنشی دیدید، اختلافی دیدید، ؟ شما اصلا دیدید که یک بار لایحه بودجه با تاخیر برود، شما اصلا دیدید که خلاف بودجه و خلاف برنامه حرکت کنیم، صددرصد برنامه‌ها را اجرا کردیم چرا؟ چون ما دغدغه‌ای جز دغدغه مردم نداشتیم، ما اجازه ندادیم که سیاست بازی بشود.نگفتیم که قانون نیست، اینها واقعیاتی است که وجود دارد و شدنی است، به شرطی که دغدغه ما دغدغه مردم باشد. اگر دغدغه ما دغدغه باندبازی و اینها شد نمی‌شود، لذا اینها را رئیس‌جمهور آینده باید روشن بداند، دولت آینده باید بداند نیازمند یک برنامه مدون و مشخص است، این برنامه را بنده به کمک نخبگان آماده کردم و زحمات زیادی در این برنامه کشیده شده است، نخبگان و متخصصین دردمندان این جامعه و دلدادگان این نظام اسلامی در این برنامه تاثیر داشته‌اند، این برنامه منطبق بر سند چشم‌انداز است.

در دولت آینده باید همه اقشار، همه اقوام چه در مرکز و چه در دور، وقتی نگاه می‌کنند باید احساس کنند که این دولت متعلق به آنهاست و خودشان را در دولت بببینند و همه حضور داشته باشند و درواقع یک دولت برخواسته از همه قشرهای جامعه باشد

رئیس دولت آینده باید کارنامه مشخص و شفاف و روشنی داشته باشد. همان طور که گفتم ما فرصت آزمون و خطا نداریم، نباید به گونه‌ای باشد که ندانیم چه می‌شود. 35 سال از انقلاب گذشته رئیس دولت باید کسی باشد که کارنامه‌اش ضمانت انجام برنامه‌اش باشد. برنامه به تنهایی جوابگو و پاسخگو نیست. رئیس دولت آینده باید از دانش لازم، از سلامت روحی و روانی لازم و از توان جسمی لازم برای یک تحرک برخوردار باشد. دولت آینده اولین فرصتش باید این باشد که بتواند یک ثبات اقتصادی و دوم اینکه یک آرامش روحی و روانی و جسمی در جامعه حاکم کند. براساس عادت کاری‌ای که دارم و باوری که دارم اینجا این قول را می‌دهم که این روش من است، همانطور که در تهران این کار را انجام دادم و در پلیس این کار را انجام دادیم به شما قول می‌دهم ظرف مدت دو سال ثبات و آرامش در اقتصاد را به جامعه برگردانم. و افراد جامعه ما دیگر نگرانی از بیکاری و گرانی و تورم نداشته باشند. جزئیاتش را در طول مدت رقابت خدمت دوستان خواهم داد. به همین جهت هم بود که باز تاکید کردم مثل زمانبندی پروژه‌های تهران، ضبط کنید. انشاالله این ثبات اقتصادی و آرمش اقتصادی را ظرف دو سال تحویل شما مردم عزیز بدهم.

در حوزه سیاست خارجی همه ما می‌دانیم که سیاست خارجی به دنبال این است که منافع ملی کشور را تامین کند.از آرمان‌های ما و باورهای ما در دنیا دفاع کند. این ماموریت و خواسته را از سیاست خارجی داریم. ولی مطمئن باشید تا یک انسجام درونی نداشته باشیم. تا یک دولت کارآمد و قوی در کار نباشد و تا آن همبستگی و همدلی که گفتم ایجاد نشود، امکان ندارد ما بتوانیم در سیاست خارجی موفق باشیم. چه بخواهیم مقاومت کنیم، چه بخواهیم مقابله کنیم و چه بخواهیم مذاکره کنیم هر کدام از اینها را بخواهیم در سیاست خارجی انجام دهیم اول نیازمند انسجام ملی و همدلی هستیم. البته این روزها می‌شنویم بعضی‌ها به خاطر نگرانی‌ها و سختی‌هایی که دارند حرفشان این است که احساس می‌کنند تحریم همه مشکلات را برای ما درست کرده و فکر می‌کنند اگر تحریم حل شود همه مشکلات حل می‌شود.من می‌خواهم بگویم این نگاه صددرصد درستی نیست

سوءتدبیر و ضعف مدیریت و عدم پیگیری و تسلط بر کار و عدم کنترل در کارها و مطابق برنامه عمل نکردن و نخبگان را از متن کار و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری بیرون کردن اینها امروز بیشتر به ما آسیب زده‌اند تا بحث مربوط به تحریم. من نمی‌گویم تحریم نقشی نداشته است ولی نقشش به مراتب کمتر از سوءتدبیر.

البته مردم عزیز ما این مردم غیرتمند ما و اینهایی که باور اسلامی دارند، در ذات و خصلت مردم ما است که همیشه می‌خواهند عزت خودشان را در همه شرایط حفظ کنند. مخصوصا در مقابل ظالمین خارجی و دشمنان خارجی. عزیزان ما هرگز عزتمان را نمی‌دهیم و نباید بدهیم، اسلام به ما اجازه نمی‌دهد، فرهنگمان به ما اجازه نمی‌دهد که عزتمان را بدهیم که اقتصادمان و نان‌مان را حل کنیم، هرگز. ولی تجربه تاریخی نشان داده که دشمنان و مستکبران حتی اگر عزت ملتی را گرفتند، نان اقتصاد هم به کسی ندادند. هم عزتشان را گرفتند و هم اموالشان را. ما باید با امید، با کار، با تلاش و با گونه‌ای از شعار، لفاظی با دوری از سیاست زدگی و با تاکید بر فضل و رحمت الهی و امید به آینده و حرکت بر سنت‌های الهی و روحیه جهادی مسایل و مشکلات کشور را حل کنیم و این ظرفیت در کشور ما وجود دارد. این برق امیدی که امروز در چشم یکایک این مردم دیده می‌شود، که همان برق امیدی است که در دوران دفاع مقدس در چشم همه این مردم در عرصه دفاع دیده می‌شد.همان برق امیدی است که در کارکنان ناجا دیدم. همان برق امیدی است که در چشم رفتگر عزیز و مهندس و تکنسین و مدیران شهرداری دیدم. امروز این برق امید را در چشم یکایک شما مردم عزیز می‌بینم و به امید همین برق امید و برای اینکه بتوانم این امید انشاالله این آرزو تحقق پیدا کند همه زندگی خودم را برای سربلندی این ملت، یک بار دیگر با همه وجودم به میدان بیاورم. امروز سربلندی ملت ایران تغییر در زندگی مردم است و این در اولویت اول جز با کمک و استعانت از خداوند بزرگ مقبول نیست و بعد هم امید من بیش از هرکس به جوانان عزیز این کشور است که آنها بیایند و دست به دست هم بدهیم و موتور محرکه این تغییر در زندگی مردم در ابعاد مختلف باشد و به روند بسیار بسته و محدود و به روند خسته مدیریت در این کشور و یک روح جدید و خون جدیدی را به این جامعه انشاالله تزریق کنیم.

چکیده سخنان دکتر قالیباف

** امروز ملت ما هدف بزرگی دارد و خود را برای یک حماسه بزرگ سیاسی آماده می‌کند.

** همیشه حرف زدن برایم کار سختی بوده چون بنده زندگی من بیشتر بر عمل مبتنی بوده است .

** حرف هایی که می زنم به عنوان یک امانت نزد ملت ایران بماند و با این با مردم کار خواهم داشت و شما هم با این حرف ها با من کار خواهید داشت.

* آنروز که رئیس پلیس شدم، پلیس وضعیت خوبی نداشت و مردم هم نگاه آنچنانی که باید داشته باشند به پلیس نداشتند و فاصله‌ها زیاد بود. اولین روزهایی که آمدم خواستم حرف بزنم اما احساس کردم شاید کسی حرف‌هایم را نشنود، لذا به سراغ نخبگان رفتم. وقتی انها را دعوت کردم، حس کردم دوست ندارند در محیط پلیس ملاقات کنند، لذا من به سراغ آنها و دفاتر آنها رفتم. احساس کردم شاید آنجا هم دوست ندارند. رفتیم جایی که نه متعلق به آنها بود و نه متعلق به پلیس. لذا جای دیگری انتخاب کردیم و آنجا با هم به مشورت پرداختیم.

* بر این باورم که امروز رئیس‌جمهور نیازمند این نیست که فقط شعار بدهد و حرف بزند. لازم نیست که نظریه پرداز باشد و به مسائل نظری بپردازد. امروز توقع از رئیس دولت این است که با کارش و اقدامش و خدمتش با مردم سخن بگوید.

* وظیفه دارم به عنوان یک شهروند و ایرانی از همه روسای جمهوری که تلاش کردند و زحمت کشیدند تشکر کنم. این حق آنهاست و حتما مردم قدردان زحمات آنها هستند ولی واقعیت این است که هر چند این اقدامات انجام شد ولی بضاعت کسانی که در دولت بودند، نتوانست منزل و کفایت این ملت بزرگ را داشته باشد.

* زندگی من همیشه با کار گره خورده است. آنروزی که در روستا به مدرسه رفتم، اولین بار در کلاس سوم دبستان، بین زنگ تفریح‌ها، با شیرینی محلی که به بقیه دانش‌آموزان می‌فروختم زندگی خود را تامین می‌کردم.

* بعد از انقلاب توفیق حضور در دفاع مقدس را پیدا کردم. خیلی چیزها را آنجا یادگرفتم. یادگرفتیم چگونه کار کنیم. برادری و محبت و ایثار و گذشت را یاد گرفتیم.

* به فرموده‌ امام، جنگ یک نعمت و دانشگاه بود. آنجا همه باورها را با پوست و گوشت و استخوان لمس کردیم.

* یاد قالیباف از شهیدان برونسی و همت و داود کریمی و علم‌الهدی و فهمیده و خرازی و باکری.

* بعد از جنگ هم کار و تلاش و فعالیت ادامه داشت ولی در برخی جاها تغییراتی ایجاد شد. در رفتارها بعضا اتفاقاتی افتاد که یک بخش بیشتر به شعار و لفاظی گذشت و یک بخش هم از باورها فاصله گرفت.

* وقتی رهبری بنده را به عنوان فرمانده نیروی هوایی معرفی کردند، احساسم این شد که یک مدیریت جهادی و بچه رزمنده که باورهای اسلامی دارد، اگر هوا و فضا را نشناسم چطور می‌خواهم به خود اجازه بدهم که با همکارانم کار کنم. با سختی تلاش کردم تخصص را بیاموزم و آنروز ایستادم که با پرواز آشنا شوم. در شهرداری تهران هم با همین نگاه آمدم.

* امروز شاهدید که همین چند روز قبل پروژه بزرگ اتوبان امام علی که 35-40 سال روی زمین مانده بود، بهره‌برداری شد حال آنکه خیلی‌ها می‌گفتند عملی نیست ولی ما در 22 ماه ساختیم.

* امروز وقتی شهر را تمیز می‌بینید و مایه افتخار است به خاطر مدیریتی است از فرهنگ جهادی.

* خداوند به عمل خوب و عمل صالح پاداش می‌دهد نه صرفا حرف خوب. حق مردم است از ما عمل بخواهند نه شعار.

* امروز همه ما می‌دانیم که ما چه مشکلاتی داریم. مشکلات متنوع و پیچیده داریم. البته این را هم از امام و فرهنگ اسلامی یادگرفتیم که در کنار همه سختی‌ها حتما امید به آینده داشته باشیم.ولی این را هم با همه وجودمان لمس می‌کنیم که ما نیازمند یک همدلی و یک همبستگی ملی برای حرکت عظیم هستیم.

* اختلاف طبقاتی جوری شده که در همین تهران افرادی هستند که گرسنه سر به بالین می‌گذراند. برخی شب‌ها افرادی بالغ بر 2500 نفر هستند که جایی برای خواب ندارند. هرچند جا به اینها دادیم و در زمستان گذشته برخی شب‌ها بالغ بر 3000 نفر را اسکان می‌دادیم.

* برخی اوقات شرمندگی یک پدر در مقابل خواسته‌های اندک فرزندانش را می‌بینیم. برخی دختران پول جهیزیه ندارند.

* مردم می‌بینند که نفت 20دلار که فروخته میشه وضعیت اقتصادی به نحوی است و وقتی 100 دلار به این قیمت اضافه می‌شود نه تنها وضع اقتصادیشان بهتر نمی‌شود بلکه بدتر هم می‌شود. مردم از خود می‌پرسند چرا باید اینگونه باشد؟

* برخی مسئولان کارها را زمین می‌گذرانند و از هم تعریف می‌کنند و وقتی هم می‌بینند کارها روی زمین مانده برای جلوگیری از آبروریزیشان تبانی می‌کنند. فرهنگ عذرخواهی مسئولان در کشور وجود ندارد.

* شرایط کشور به گونه‌ای است که حق آزمون و خطا و خودرایی نداریم و باید متکی به خرد جمعی حرکت کنیم. حق ندارند پا روی قانون بگذارند و باندبازی کنند.

* صدای من را ضبط کنید، مردم نباید بعد از ریاست‌جمهوری از من بشنوند که اجازه نمی‌دهند من کار کنم، هر روز چوب لای چرخم می‌گذارند. حق ندارم بگویم قانون اساسی ظرفیت لازم را برای کار ندارد. حق ندارم قانون اساسی را سلیقه‌ای عمل کنم.

* افراد با گرایش‌های مختلف اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصولگرای منتقد در شهرداری حضور دارند. آیا مردم دیده‌اند که ما در شهرداری دعوایی داشته باشیم؟ و بودجه را با تاخیر ارائه کنیم؟ علت این است که ما دغدغه‌ای جز رفع مشکل مردم نداشتیم و 100 درصد برنامه‌ها را عملیاتی کردیم. ما باندبازی نکردیم.

* رئیس دولت آینده باید کارنامه مشخص و شفاف داشته باشد. ما فرصت آزمون و خطا نداریم. نباید به گونه‌ای باشد که ندانیم چه می‌شود.

* رئیس دولت آینده باید کارنامه مشخص و شفاف داشته باشد. ما فرصت آزمون و خطا نداریم. نباید به گونه‌ای باشد که ندانیم چه می‌شود.

* رئیس دولت آینده باید کارنامه مشخص و شفاف داشته باشد. ما فرصت آزمون و خطا نداریم. نباید به گونه‌ای باشد که ندانیم چه می‌شود.

* تا انسجام درونی و دولتی کارآمدنداشته باشیم، امکان ندارد در سیاست خارجی موفق شویم، چه بخواهیم مقاومت، چه بخواهیم مقابله و چه بخواهیم مذاکره کنیم، نیازمند انسجام هستیم.

* امروز که اینقدر ضعف مدیریت و عدم پیگیری کار و کنترل کار و نخبگان را از تصمیم‌سازی و تصمیم گیری خارج کردن، بیشتر به ما در موضوعات مختلف آسیب زده است؛ مردم ما دوست دارند که عزت خود را حفظ کنند.

* هرگز عزت خود را رها نخواهیم کرد، اسلام اجازه نمی‌دهد که عزتمان را بدهیم و به جایش مشکل نان و اقتصاد را درست کنیم. تجریه نشان داده که دشمنان وقتی عزت را می‌گیرد، نه تنها نان و اقتصاد هم نمی دهد، بلکه داشته‌ها را هم می گیرد.

** باید با روحیه جهادی مشکلات را حل کرد و این ظرفیت در کشور وجود دارد و نباید اجازه بدیهم که برق امیدی که در چشمان یکایک مردم وجود دارد.

* باید موتور متحرک تغییر در ابعاد مختلف زندگی مردم وجود داشته و به روند خسته مدیریت در کشور، پایان دهد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۱۰
هواداران قالیباف خوانسار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی